Monday, February 13, 2006

ماه هجدهم

گاهی تمام اتفاقات رو برای خودم یه جوره دیگه تعبیر می کنم
حتی نگاه ها هم برام اون مفهومی رو داره که خودم دوست دارم. کاش می شد خر شد و داد زد
اگه آخرش فراموشی خوب من الان می خوام فراموش کنم ولی حتی تفعل ِ حافظ هم بهم زور می گه
زین قصه هفت گنبد ِ افلاک پر صداست
کوته نظر ببین که سخن مختصر کند
****
گاهی نبودن ها برایم سخت می شود. دلم پر می کشد اما مقصدش نمی دانم کجایی است در همین نزدیکی
گاهی آن تصویر نامفهوم ازعشق مرا به اوج یک فیروزه ای می رساند وقتی هم که به خودم می آیم
مثل انار ِ آبی سُرم می دهد روی بام سفالینش و در آخر خودم را روی حیاط سنگفرش شده ی احساس
میان چمن ها ی خودرو می بینم
!گاهی نبودن ها برایم سخت می شود و روحم را می شکند تا مرز برهنگی شب

1 Comments:

At 6:11 AM, Anonymous Anonymous said...

هيچ نبودني را توان شكستن روح تو نيست
مگر نه اينكه هيچ پرنده‌اي به ارتفاع
...تونرسد
مقصد پروازهايت را تصوير كن

 

Post a Comment

<< Home