Wednesday, February 01, 2006

ماه دهم

چند روز دیگر باید شاهد عطش حضور بود
چند روزِ دیگر مسیح را به صلیب می کشند
راستی !چند روزِ دیگر است؟ می گویند روزی در همین نزدیکِ دور لب های رمین ترک خورده ی حسرتِ فرات می شود . همه خبراز ظهری را می دهند که آسمان میزبان دو خورشید است . خبرها حاکی از آن است سه ساله ای شبها به چهره ی پدرش بد زل می زند . به دلِ کوچکش برات شده چند روزِ دیگر مسیح را به صلیب می کشند
چند روزِ دیگر ماه میزبان زمین ترک خورده است. فرات قرار است در عطشِ لبانِ ماه مویه کند
نمی دانم چند روزِ دیگر مانده تا خدا زمین را غرقِ باران کند . خدا باران را برای او آفرید اما باران هم شرمنده شد

کاش در این نزدیکی سقاخانه داشتیم . کاش امسال دخیل می بستم تا دوباره سه ساله خواب رفتنِ پدر را نبیند
چند روزِ دیگر بیشتر نمانده تا حیاطِ امامزاده پر از صدایِ گریه ی درخت شود
هنوز نرفته از عطر آب و آوازِ نیزه ها
ببین
تشنگی های تو تا منتهایِ کجا
به شاماتِ شبانه ام می برد
بازا ، که غیابِ تو از حدودِ این همه رویا هزاره ایست
فرستاده ی آخرین آوازِ آدمی


1 Comments:

At 6:31 AM, Anonymous Anonymous said...

Saludos desde Chile

 

Post a Comment

<< Home