دو قدم مانده به صبح
من از نهایت یک حس ناب حرف می زنم
.
.
.
می بینی آسمانم
خوشحالم
به سادگی لبخندش
و به آرامش سکوت تو
برگه های تقویمم را ورق ورق می داند
وقتی تو میان واژه هایش تلو تلو می خوردی
اما نمی دانی با چه شوقی تو را واگویه می کردم برایش
برایم فال حافظ گرفت
گفت: تو عاشق شدی جوجوی من
گفتم اینو که می دونستم
بقیه چی میگه؟؟
گفت: تو من و دوست داری جوجوی همیشه مال من
سرخ شدم
گفتم: بقیه .......؟؟؟؟
دست هاش و گذاشت روی سیبام
گفت همه اش رمز سبزینگی این سیب هاست
...
دو تا
بوس بوس
;) :D :* :*
2 Comments:
کاش اینجا رو میدیدی که چه گرد و خاکی راه انداختم
.
.
.
خوب باید به آسمونم بگم وگرنه دق می کنم که
خودت گفتی اشکالی نداره
;)
:*
:*
:D
:"
This comment has been removed by the author.
Post a Comment
<< Home