Sunday, April 29, 2007

ماه صد و پانزدهم

با تو سخن می گویم
زمانی - لحظه ای - ثانیه ای
خسیس نباش ! و بگذار تمامت مال ِ من باشد
تا واژه ها از این عبوث نهراسند
و روان و پاک و صادق، دشمن ِ عزیز ِ نجابت ِ لبریزم باشند
خدا را چه دیدی
شاید
امروز مال ِ من باشد
دل ِ من تنگ است برایت
و دوباره آسمان سطوح بغضش را به چشمانم می فروشد
دل ِ من تنگ است
برای بی کرانه ی پرواز در دستانت
طعم ِ گس ِ بوسه ی بی پروای ِ نگاهت

عاشقانه ها
و گفتن از لحظه های پراضطراب ِ عبورت

که می آمدی
می ایستادی
خوب که دلتنگ می شدم , وجودم را به حصار تبسم می آویختی
و من بی تاب می شدم
بی تاب تر...
...
دلم تنگ است
گذشته از آن روزهای دور
و برای من عادت شده که بگویی
پر اضطرابی
پر از افراط ِ غم
و تفریط جوانی
گذشته از آن روزهای دور
و من - عاقل شده ام
دخترک ِ پر از فکرهای تودرتوی ِ بی کران
و تو هنوز فکر می کنی که من موظفم،
تقاص ِ آن همه هیجان ِ گل بازی را پس دهم
که بت ساختم و یا شاید پیله
تقاص ِ بازیگوشی ِ طنین ِ صدایت در حصار گمشده ی شبانه ام
و تقاص ِ حجم ِ سنگین ِ تیله ها که نمی توانند مثل ِ بادبادک پرواز کند
اما من هنوز هم مضطربم
تا تو
خوب ِ نازنینم
بوی عطر ِ نفس هایش را حراج نکند؛
فقیرم
و
محتاج
دوره گرد ِ گستاخ
گدای ِ یک ثانیه از روزهای دور
که سلام،
پل ِ اضطراب ِ نگاهم بود
و
بی جوابی
بی جوابی
بی جوابی
ثل ِ خوابی بود شاید که زبانم
برید از تکلم واژه های تکراری
و
ستاره
و آسمان
آن روز ِ دور،
سبک- سنگین- واژه- نگاهم- غمم- آسمانم- روحم
وجودم- خدایم؛
واژه هایی که محکوم به اعترافند
و مجرم بی دلیل ِ افشاگر
گله ای ندارم
شکایت
ی هم
اما هنوز مضطربم،
حتی اگر نباشی،
حتی اگر هیچگاه نمانی
وقتی عبور می کنی
هنجره ام کور می شود،
نگاهم لال می شود
خیره می شوم
لول می شوم
ملول می شوم
سهم من همین کم نیست که ببارم
سهم من از گذر ِ شفاف ِ چشمانت
- گذرگاهی است -
صراط ِ بی شک حقیقت، به زلالی ِ نفوذ ِ باران
تو می گویی با کلمات بازی می کنی
سجاده- خدا- نگاه- اسارت- بودن-
هجو ِ بی اثر کلمات ِ من
این که نگاهت را نقاشی می کنم
بازی ِ ساده ای است که کلامم را صادق می کند
و تو
تلاش می کنی چیزی بفهمانی
که ازنگاهم سال هاست که جا مانده ای و نمی دانی – نمی فهمی- نمی دانی
نمی دانی
دروغ می گویی-
بی اعتنایی
فرار می کنی
و نمی دانی
و نمی دانی که من مدت هاست که با نجوای نگاه ِ پاک ِ تو
پیله ام دریده شد
و
پروانه شدم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home