Sunday, May 14, 2006

ماه سی و سوم

همیشه خراشی است روی صورت احساس. شاید نباید به همه چیز اطمینان کرد،همیشه تفکرات آدمی محدود است به باورهای اون آدم..اگر زمینی باشی نمی تونی حرف های آسمونی رو بفهمی اگر آسمونی هم باشی نمی تونی درک کنی زمینی ها چه دغدغه هایی دارن
برات عجیبه ،مسخره است؟ می خندی از ته دل می گی بیچوره آدم های زمینی! بعضی وقت ها آدم ها حتی اون قدر روی واژه می ایستن که دیگه عمقی برای نگاهشون باقی نمی مونه. اون قدرمی ایستن که به راحتی متنفر می شن
تنفرشون قابل تحسین ،اصلا سرزنش آمیز نیست. نباید توقع داشت که همه ی نگاه ها یه رنگ باشه ،تصورها یک جهته باشه .وقتی اسم عشق میاد بعضی آدم ها به معشوق فکر می کنن بعضی به عاشق اما باید در نظر داشت که بعضی هام به خود عشق فکرمی کنن. عشق یک عامله، یک محرک .اصلا مهم نیست توی چه چیز یا چه کسی نمود پیدا کنه، مهم اینه که هست جاری و خنک در عین حال سوزناک؛ اون قدر که آدم با گرفتن یک گوله ی برف می سوزه.تقدس عشق های زمینی تقدیر آمیزه اما عشق های آسمونی همیشه مظلوم بودند چون خود عشق مظلوم بوده چون خدا که خالق وانتهای جهتش مظلومه. این دست خود آدم نیست که از چه راهی با چه کسی به عشق برسه مهم رسیدن! معشوق و عاشق همه وسیله هستن اما گاهی وقت ها وسیله ها هم دیگه قادر نیستن درک کنن تحمل کنن
می شکنن ،خرد می شن،گاهی وقت هام متنفر می شن.
عادیه، مگه نه؟ این عادیه که وقتی به یکی می گی دوستت دارم یا سرخ بشه یا بگه ازت متنفرم؛ اما گاهی تشابه کلمات معنا و مفهوم اون ها رو از دست می ده و مخاطبت با خودش فکر می کنه باید یکی از این دو تا عکس العمل رو انجام بده غافل از اینکه اصلا اون مخاطب عشق نیست.
باید شفاف می نوشتم تا معنا و تقدس واژه هام دستخوش باورهای غلط قرار نگیره؟ این دست خود آدم نیست که چه جوری خدا رو بشناسه شاید گاهی وقت ها باید هر اتهامی رو پذیرفت که "اشتباه کردم که من رو اشتباه گرفتن" اشتباه گرفته شدن آدم هام دست کسی نیست
همیشه و بازم مثل همیشه رفتن ها نماندن ها گذشتن ها بی حتی یک سایه، مقدس تر است
این همه فیروزه ای دیگه چی می خوای جوجوی من؟

1 Comments:

At 1:14 AM, Anonymous Anonymous said...

اينجا جاي يه چيكه ماهه.يه ماه كه منتظرت بود
با چيكه هاي آخر اميدش
فكر نمي كرد ، به خيلي چيزها فكر نمي
كرد
...

 

Post a Comment

<< Home