Sunday, February 25, 2007

ماه نود و پنجم

داره لحظه ها همین جور میگذره و ما رو به دل قرمزهای توی تنگ هوایی می کنه. بوی ِ خوب عیدی، اما با همه ی عیدها فرق داره چون احساس می کنم هیچ اتفاقی نمی افته جز این که من رو از ماه های لذت بخش بیست سالگی دور می کنه می دونم تا پاییز وقت دارم اما بهار یه جور دلهره برام میاره که نمی دونم برای چی همیشه نصیبم میشه؟! ام یادم میاد پارسال یه چیزی دیدم که تمام ِ حضورش برام تصویری شد به یاد ماندنی؛ اولین تصویر! می خوام بازم از اون آرزوهای سه نقطه ای بکنم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home