Friday, March 02, 2007

ماه نود و هشتم

><(((:> ><(((:> ><(((:> ><(((:>
><(((:> ><(((:> ><(((:>
><(((:> ><(((:> ><(((:>
ِ در هیاهوی ِ ماهی قرمزهای ِ اثیری ، تا چشم کار می کند تمنای ِ حبابی است که حتی آرزوی دریا را نمی پروراند
وقتی نگران ِ تنهایی ِ فقط تنگ ِ سیزده روزه می شود.در این زمان ِ فسیل شده جدا که بهار دل ِ خوشی دارد تا دوباره مهمان ِ ناخوانده باشد ... !
مهراوه ی من؟ برای عبور از شیشه ای ِ چشمانت دروازه ها گران بودند که فقیرانه ی دست هایم از هرچه رمز نگاشتن کم می آورد؟ برای راستی های تمام ِ گذشته که به همه ی لحظه ها دروغ نبود حقیقت ِ حجم ِ سبزی که نصیب ِ دل های بی پنجره می شد ولی کاش رحمی برای دل گنجیشکی های آبانی می شد تا سهم شیرعسل ها همان سپاسگزاری ِ خالصانه ی یک برخورد باشد.
><(((:> ><(((:> ><(((:> ><(((:>
><(((:> ><(((:> ><(((:> ><(((:>
دل غصه ی صد تایی شدن ِ باران ِ ماه رو حسابی کوچولو شده؛

1 Comments:

At 1:05 PM, Anonymous Anonymous said...

من خیلی نوشته هاتو دوست دارم. خیلی خیلی زیاد. همیشه بنویس. همیشه باش

 

Post a Comment

<< Home