Saturday, November 11, 2006

ماه هفتاد و چهارم

خواستنی ترین هر چه بودن است، هر چه وجود است بر تن آدمی برای آدمی. به نازک گلبرگ های پونه، تا تمام معصومیت خواب کودکانه ات دلم گرفته است. همچون دلهره ی آغاز سفرت به حضور بی سبب صلح زیتون
پاییزانه های دلم در انتهای یک دلواپسی ِ عجیبی گوشه گیرند برای بی بهانگی لحظات که چه بی تو سپری می شوند بی آنکه کم شود از گرمای نفس هایت بی آنکه ذره ای گم شود نگاهت در صحنه های پر از خاطرات مبهم تو. این که تو هنوز همان نمی دانمی هستی که روزهای یک ساله شدنت را اضطراب می کشم، عجیب. انتظار می کشم بودنم را برای بار دیگر زنده شدن خاطره ی شیشه ای شدن هر چه درونت بود. اما اگر نباشم می میرم بی حیاط، بی حتی ستون میله ای کنار انجمن، می میرم بدون یک سیب ِ سرخ فقط مال ِ تو!

0 Comments:

Post a Comment

<< Home